معنی نام آوری

لغت نامه دهخدا

نام آوری

نام آوری. [وَ] (حامص مرکب) نامبرداری. نامداری. شهرت. آوازه. بلندآوازگی. نام آور بودن. مشهور و معروف و سرشناس بودن. معروفیت. سرشناسی:
هرکه در مهتری گذارد گام
زین دو نام آوری برآرد نام.
نظامی.
دروغی نگویم در این داوری
به حجت زنم لاف نام آوری.
نظامی.
به هر کار کو جست نام آوری
در آن کار دادش فلک یاوری.
نظامی.


آوری

آوری. [وَ] (حامص) در استخوان آوری، بارآوری، بخت آوری، بیخ آوری، تناوری، جان آوری، خارآوری، خطآوری، دل آوری، دنبه آوری، دین آوری، ریش آوری، زبان آوری، زورآوری، سروآوری، سودآوری، شتاب آوری، کین آوری، گندآوری ونظائر آن به معنی آوردن و آوریدن باشد:
میان را ببستی بکین آوری
بایران نکردی کسی سروری.
فردوسی.
یکی سرو فرمود کشتن بدست
بدین آوری راه پیشین ببست.
فردوسی.

آوری. [وَ] (ص نسبی) موقن. مؤمن. معتقد. صاحب یقین. گرویده:
کسی کو بمحشر بود آوری
ندارد بکس کینه و داوری.
ابوشکور.
|| یقین و درست. (صحاح الفرس). || (ق) بی خلاف. بالقطع:
مردمان هموار دانند، آوری
کز نهان من تو خود آگه تری (کذا).
رودکی.
یکی گفت ما را بخوالیگری
بباید بر شاه رفت، آوری
وزآن پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
مگر زین دو تن را که ریزند خون
یکی را توان آوریدن برون.
فردوسی.


پیام آوری

پیام آوری. [پ َ وَ] (حامص مرکب) عمل پیام آور. رسالت. پیغام گزاری:
سکندر بحکم پیام آوری
بر خویش خواندش بنام آوری.
نظامی.


حرص آوری

حرص آوری. [ح ِ وَ] (حامص مرکب) آزور شدن. حریص شدن:
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد نزد خوان مهتری.
مولوی.


کین آوری

کین آوری. [وَ] (حامص مرکب) جنگاوری. جنگجویی. رجوع به مدخل قبل شود. || انتقامجوئی. خونخواهی:
میان ار ببستی به کین آوری
به ایران نکردی کسی سروری.
فردوسی.
وگر بازگونه بود داوری
که شه میل دارد به کین آوری.
نظامی.
کرم کن نه پرخاش و کین آوری
که عالم به زیر نگین آوری.
سعدی.
رجوع به مدخل قبل شود.


دین آوری

دین آوری. [وَ] (حامص مرکب) عمل دین آور. پیامبری. رسالت. تشریع.

فرهنگ فارسی هوشیار

نام آوری

شهرت معروفیت سرشناسی: دروغی نگویم درین داوری بحجت زنم لاف نام آوری. (نظامی)


آوری

‎ در بعضی کلمات مرکب معنی دارندگی و صاحبیت دهد: بخت آوری پرند آوری جاناوری.


پیام آوری

عمل پیام آور پیغام گزاری رسالت: سکند بحکم پیام آوری برخوی خواندش بنام آوری. (نظامی)


رزم آوری

جنگجویی جنگ آوری.

حل جدول

نام آوری

اشتهار


پدید آوری

نو آوری، ابداع

فرهنگ عمید

آوری

صاحب‌یقین، باایمان، معتقد، گرویده: کسی کاو به محشر بُوَد آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۱۰۶)،

فرهنگ معین

آوری

(ص نسب.) باورمند، معتقد، یقین، درست، (اِ.) ایمان، باور. [خوانش: (وَ)]

معادل ابجد

نام آوری

308

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری